Tuesday, August 3, 2010

جنگل - 9

تپه هايي چروكخورده

]چركمرده[

درختاني خراشخورده

]دندان زده[

با لاشه هاي نيم خورده

]نيم جويده[

؛

جنگلي جذامي ام

با ريه هايي سرطاني

18 comments:

سام said...

خانه سیاه است

نسيم said...

حواست هست تلخ شده اي اين روزها؟ چه شده دوست جان؟ دلتنگ نبينمت

ICE said...

i have put your blog's link on my blog...to remember to read u...

Anonymous said...

درست نشده هنوز.از جای دیگری می نویسم.منم حال خوشی ندارم از نبودنم پیداست.
می دونی مدتهاست فهمیده ام که مشکل خود منم.وگرنه همه چیز سر جایش
است...
شکلات تلخ

dream_runner said...

ازان وقتی که روسپیگری شد زیستن در خانه ی تباه شده باید توقع این ها می رفت!

اگرچه تلخ اما بسیار زیباست.

ناجورها said...

پس جنگل هم نتونست از گزند تلخ وار این ایام در امون بمونه .
با این همه تلخی لذتبخش بود .

دوستدار و ارادتمند تو : ناجور

forward said...

این روز ها همه جذامی اند. پر از حفره های خالی، زشت

ICE said...

بلاگت تلخه..اما باطراوته...مرطوبه..شاید مثل یه جنگل انبوه تاریک

نعیمه said...

تابستانه و جنگل گرما زده
منتظر پاییزم
تا رنگهای جنگل باز هم گرم و دوست داشتن بشن

نعیمه said...

وقتی اینطور پر و پیمون کامنت می زاری
حتی اگه لبریز از خشم هم باشه
باز هم خوشحال می شم
گویا یغما توفانی نیست

پریا said...

کم مانده شهر بشود خانه جذامی ها...قبلا همه از جذامی فرار میکردند...حالا همه دست در دست کنار هم،همدردیم!

elham* said...

از خداحافظ گاری کوپر

می گن جذامی یاد سیگار برگ میافتم

پیام said...

زمانی حرف حرف تبر بود و دسته‏ی چوبی، آنروزها جنگل خودکشی میکرد حالا صحبت از قتل است

فاطمه اختصاری said...

مرسی دوست
زیبا و تلخ
...

Unknown said...

« کاش بسیار کاج می بودم »


هم دست­های ساکت
هم لب­های عقیم که منم
هم صدای چرخاندن کلید
هم صدای ورق خوردن روزنامه که تویی
هم چشمانِ تو که پیدایم نکرد
هم پایی که زندگیم را زیر گرفت
هم دوستت دارم­های کرختت زیر برف
هم من که بسیار کاج نبوده­ام
تاب بیاورم شیمی درمانیِ زمستان را
هم این خلوت زخمی
هم خواب­های خراش­خورده




هم من
هم تو
هم من
هم تو

ناجورها said...

و خدایی که این نزدیکیها نیست .

من مرتب دنبالت می کنم و بی کرانه ممنونم که بهم سر زدی رفیق .

دوستدار و ارادتمند تو : ناجور

امیر said...

سلام،
بیا اون دو خط آخرت رو با من شریک شو.

Anonymous said...

نمی دانم چه بگویم ! باز هم فقط سعی می کنم درک کنم