Tuesday, May 22, 2007

دارم كم كم كمونيست مي شم .

"

. . . البته باز شناسي پسامدرنيسم به منزله ي وضعيت كنوني چيزها به اين معنا نيست كه ديگر تمامي رويه ها و انديشه هاي مدرن مستعمل و بي اعتبار شده اند . صحيح تر و پربارتر خواهد بود اگر بگوييم كه اين نه جامعه ي مدرن ، بلكه جامعه ي مدني ست كه پژمرده شده است و اينكه جهان ما نه يك جهان پسامدرن كه يك جهان پسامدني ست . به هر رو ، امروزه مدرنيته همچنان زنده و پاينده باقي مانده است ، چرا كه ويژگي اصلي اش در دست جرياني از انديشه ي غرب شكل گرفته است كه همواره ، در طي قروني كه به زمانه ي ما انجاميده اند ، انگاره ي دمكراسي ريشه اي را رودرروي سرمايه داري پيروزمند قرار داده است . اين خطي است كه در دوره ي مدرن ماكياولي ، اسپينوزا و ماركس و در عصر معاصر ، نيچه ، هايدگر ، فوكو ودلوز را به يكديگر پيوند مي دهد . اين اشاره اي متن شناسانه نيست ، بلكه هايش ( Affirmation ) سطحي بديلي ست از سنجش انتقادي و انديشه ي بنيانگذار . سطحي كه ذهنيت هايي بر آن شكل مي گيرند كه شايسته ي دمكراسي ريشه اي اند و از راه ِ‌كار ِ‌زنده ، كار ديونوسوس ، قادرند به اشتراك كمونيسم .

"

بخش پاياني مقاله ي كار ِ‌ديونوسوس ، نوشته ي آنتونيو نگري و مايكل هارت ، ترجمه ي ماني حقيقي ، سرگشتگي نشانه ها ؛

12 comments:

Unknown said...

کاشکی من اول شده باشم (میدونم که غیر ممکنه

Unknown said...

ama khodaeish jalebeha

manam mikham beram too mafia

Anonymous said...

شاهرخ مدتی سر نزده بودم این طرف/شاید چون شما هم سر نمیزنید. حالا آمدم و میخواستم همه ی این یادداشتها را مرور کنم /اسکرول کردم یک دفعه دیدم یک جا نوشتی اهلی / یادم افتاد به شازده کوچولو و دیدم همان هست و یادم افتاد به خیلی چیز های دیگر و شعری که یک وقت گفته بودم و امشب حتما میگردم و پیداش میکنم و هی میخوانمش و نمیدانم چرا دارم اینها را مینویسم اینجا / فقط شاید تشکری هست از تو و اول از اگزوپری عزیز /همین/شاید همین فقط / به هر حال ممنون/تو و اون ماهی سیاه کوچولو اگر بخواهید بخوانید لازم نیست این اچ تی تی پی ذکر شود

Anonymous said...

سلام شاه رخ جان
روی وب حسین خیلی دیدمت
منم اول این جا بودم بر اثر ضعف زبان منتقل شدم فا
همین جوری اومدم تا دو بیت دیگه از شعر ی رو که برا حسین نوشته بودی بنویسم
مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
چه به میخانه چه محراب حرامم باشد
گر به جز عشق تو ام هست تمنای دگر
گل باشی عزیز
فدات نادیا

Anonymous said...

اول که من هم هستم. کمونیست شدن هم بد فکری نیست
دوم هم من در جایگاه یه پدر اعتراض دارم
به پست قبلی
سوم هم که فکر کنم مشغول درس و امتحانی، آره؟

Anonymous said...

سلام
خواندیم و استفده کردیم . از حضورتان هم ممنون.

Anonymous said...

خداييش نياز به يه خورده تعمق داره

Anonymous said...

ترکوندی ما رو
!

Anonymous said...

سلام.
درسته تاریخ مصرف کمونیست شذن گذشته ولی خب اگه دوست داری اشکال نداره کمونیست شدن هم عالمی داره!!!

Anonymous said...

شاهرخ خان
وقتی تونستی کارهای انتونیو نگری را به زبان خودشون بخونی تازه شاید یه چیزی دستگیرت بشه .صدر تجدد ما ذیل تجدد آنان است .اینو کی گفته بود .دیگه کمونیست شدن هم خیلی لوسه .مگه نه؟ممنون که اومدی

Anonymous said...

اوه خدای من / اینجا هم پست مدرنیسم؟! / با متن قبلی ت در مورد زنان و مردان / از بیخ مخالفم / اگرچه در محدوده ی مرزهای جغرافیایی به نام ایران / انگار که مسایل کم و بیش همین طوری هاست.

Anonymous said...

سلام