الف : قول / چن کایگه
چن کایگه بعد از فیلم غیر قابل دفاع Killing me softly فیلم Together را می سازد که من ندیده امش و بعد فیلم قول را؛
قول، فیلم جالبی ست مبتنی بر افسانه های شرقی و با تاکید بر جلوه های دیداری زیبا؛ این که کایگه دوباره به فضای افسانه ها و اسطوره های شرقی برگشته است را باید به فال نیک گرفت اگرچه به نظرم هرگز به دامنه های قله ای که سال 93 با بدرود محبوبم فتح کرد هرگز نرسید. فیلم جالبی ست که باید دید.
ب: قهرمان / ژانگ ییمو
می خواستم درباره ی قهرمان – ژانگ ییمو – پست جداگانه ای بنویسم اما دیدم بهتر است همینجا درباره اش بنویسم، چراکه با مقایسه ی قهرمان با قول می توان به نقطه ضعف های قول بیشتر پی برد و قهرمان را بیشتر ستود.
به نظرم چیزی که باعث می شود قهرمان را چند سر و گردن بالاتر از قول بیابیم این است که می توان فرض کرد ییمو قهرمان را در ستایش صلح ساخته است و این بار ِ معنایی ست که سبب می شود زیبایی های دیداری فیلم و کارهای تکنیکی آن به مراتب جذاب تر و دلنشین تر از اب دربیاید؛ قهرمان هم بر اساس فضای اسطوره ای افسانه ای چین ساخته شده است ( مثل قول ) با این تفاوت که مفهوم انسانی صلح اینجا به شکل پررنگی ارزش کار را دو چندان می کند – چیزی که در قول خلا آن حس می شود این است که درونمایه ی فیلم کجاست؟ آن چیزی که جدای از جذابیت های دیداری آدم را به وجد بیاورد کو ؟ - این است که قهرمان را فیلمی دلنشین می یابیم که حتما باید دید
ج: مگر کسی که به زندان عشق دربند است
اما ییمو کار را به همین جا ختم نمی کند؛ در ادامه، بر بستری از تخیل وفانتزی، فیلمی می سازد در ستایش عشق – برداشت شخصی خودم است – فیلمی تکان دهنده سرشار از موقعیت های انسانی پیچیده که ذهن آدم را به بازی می گیرد و من و سیا را تا پاسی از شب در خیابان ها آواره می کند و اخرش هم نمی توان به نتیجه ای رسید که مثلا ً بله حق با این بود نه آن.
خانه ی خنجرهای پران را یک شاهکار می دانم.
یادم رفت در باره ی استفاده ی هنرمندانه ی ییمو از رنگ و صدا بنویسم، شاید بعدا مفصل درباره ش نوشتم.
No comments:
Post a Comment