Tuesday, February 26, 2008

راحت باشید آقای فون تریه (در ادامه ی حرف های آقام سیا)

الف:

سیا حرفای خوبی زد توی پست قبل؛ می خواستم یکی دو خط هم من بهش اضافه کنم؛

یک : Dancer in the dark

فیلم درباره ی سلماست؛ زنی چکسلواکیایی ساکن آمریکا که به خاطر یک بیماری ارثی دارد کور می شود و پسرش که چند وقت دیگر سیزده ساله می شود هم یک عینک ته استکانی روی چشمش هست که یعنی او هم . . . .

سلما توی یک کارخانه کار می کند که باید ورقه هایی فلزی را با ابعاد نسبتا ً بزرگ داخل دستگاه پرس بگذارد و پول ناچیزی را که دریافت می کند پس انداز می کند تا بتواند پسرش را عمل کند شاید حداقل مانع کور شدن او شود.

همسایه ی سلما که صاحبخانه اش هم هست – اگر بتوان نام آن کانتینری که سلما و پسرش جین توی آن زندگی می کنند را خانه گذاشت – پول او را می دزدد و بعد در یک صحنه ای که نمی توانم توصیف کنم و فقط باید ببینید سلما با اسلحه ی کمری بیل – صاحبخانه – را می کشد دادگاه تشکیل می شود و سلما اعدام می شود.

می بینید ؟ روال دردناک و غم انگیز فیلم را می گویم؛ من که وقتی جف – مردی که دوست دارد دوست پسر سلما باشد – می فهمد سلما نمی بیند بغض کردم و اگر تنها بودم حتما ً کلی گریه هم می کردم؛ وقتی هم می خواستند اعدامش کنند و جین را صدا می زد همینظور؛

تقریبا ً هر کس فیلم را دیده همچین احساسی به او دست داده، حالا کمی کمتر یا بیشتر؛

فون تریه خوب توانسته احساسات مخاطب را تحریک کند.

تدوین فیلم مشخصا ً به گونه ای ست که انگار کسی با اعصاب خوردی و ناراحتی تمام انجامش داده باشد ، فیلمبرداری فیلم که تماما ً به روش دوربین روی دست است در القای این حس کمک می کند، بازی های حساب شده، کلیپ هایی که جا به جای فیلم استفاده شده اند و . . . همه و همه در القای این حس کمک می کنند تا احساسات مخاطب را تحریک کنند

این سینمای فون تریه است

چیزی که هست این است که همه ی این تکنیک ها و کارهای فرمی زیر سلطه ی آن داستان به شدت اغراق آمیز گم شده اند.

برای من زیباتر بود اگر خود داستان بار دراماتیک کمتری داشت و در عوض ، کارگردان با تکنیک ها و کارهای ساختاری احساسات من ِ مخاطب را هدف قرار می داد.

اتفاقی که به نحو کاملا ً معکوس در داگویل می افتد! در داگویل بازهم فیلمبرداری به روش دوربین روی دست و با لرزش ها و تکان های شدید صورت می گیرد، فضا به طرز اغراق آمیزی تئاتری است؛ صدای راوی داستان نقش فاصله گذار خود را به صورت کاملا ً برشتی ایفا می کند؛ ساختار اپیزودیک و قطعه ای فیلم هم همینطور و در این همه اغراق های تکنیکی چیزی که فدا می شود داستان فیلم است ؛ داستان ظلمی که بر کسی می رود و تقاصی که افراد جامعه به خاطر این ظلم پس می دهند می توانست پررنگ تر باشد اما این بار به نظرم در مقایسه با Dancer in the dark فون تریه از طرف دیگر بام افتاده است.

Dancer . . . را یک فیلم دردناک و ِDogville را یک فیلم دردناک تر می دانم.

ب:

در آینه نگاه کرد و دست کشید روی زخم نازکی که روی صورتش افتاده بود به جای پنجول گربه بیشتر شبیه بود تا زخم یاد حرف مادرش افتاد برات یه دختر نشون کردم مث پنجه ی آفتاب

No comments: