Saturday, February 16, 2008

ساعت ، ساعت کفتار است.

الف : در ستایش قدرت، عظمت و چیزهایی ازین دست

می خواهم شما را به دیدن فیلمی باشکوه دعوت کنم، فیلمی با تصاویر ِ با عظمت، با رنگ هایی تند و موسیقی ای تکان دهنده. فیلمی که اگر بگویم داستان پادشاهی ست که سه پسر دارد (دقت کردین پادشاهای دنیا همه شون سه تا پسر دارن؟) و یکی از پسرها علیه پدر کودتا می کند و واو به واو مثل داستان های کهنه و نخ نمای همه ی ملت های مخصوصا ً شرقی ست شاید بپرسید چجوری می شه اینجور فیلمی رو دید ؟ و من در جواب خواهم گفت : با ولع، با اشتیاق، بار ها و بارها می توان این فیلم ِ با شکوه را دید.

ب: در ستایش نفرت

شاید چون این روزها خودم سرشار از نفرت هستم برداشتم از این فیلم اینجور از آب درآمده است. فکر می کنم نفرین گل طلایی فیلمی ست در ستایش نفرت و من این را چه خوب می فهمم. نمی دانم کسان دیگری که فیلم را دیده اند با کدام شخصیت بیشتر همذات پنداری کرده اند من که عمیقا ً پادشاه را ستایش می کنم و حس نفرتم عجیب تحریک می شود.

ناگفته نماند آن همه رنگ ِ زرد هم که در فیلم هست هم بی تاثیر نیست در ایجاد این حس

ج: در ستایش سینه های نیمه پوشیده

اگر زن های دنیا مثل کنیزهای این فیلم لباس می پوشیدند، جهان جای قشنگ تری بود. لباس هایی که سینه هایشان را نیمه پوشیده نیمه عریان به طرز حیرت انگیزی زیبا می کند.

د: زنده باد ژانگ ییمو

نفرین گل طلایی / ژانگ ییمو / محصول 2006 /

No comments: