Wednesday, August 6, 2008

نذار اینجا تک و تنها بمونم

الف: اینک من، من ِ بستور

یک کار خیلی عالی که این روزها دارد در تئاتر شهر اجرا می شود یادگار زریران است؛ کار قطب الدین صادقی؛ پیشتر در باره ی بیژن و منیژه گفتم که محمود عزیزی به هدف اجرای مدرن از یک کار کلاسیک چنین اجرایی را انجام داده است و نه تنها موفق نبوده است بلکه بسیار هم ضعیف عمل کرده و یک کار ضعیف تحویل داده است؛ حالا شاهد از غیب رسیده است؛ قطب الدین صادقی متنی ظاهرا کهن را – نمی دانم در متون کهن ایرانی و مخصوصا شاهنامه چه روایتی از ماجرای گشتاسب و ارجاسب آمده است و اصلا ماجرایی بین شان هست یا نه – به شیوه ی مدرن، بهتر است بگویم با نگاهی امروزی اجرا کرده است و چه خوب نشانه هایی در متن کار گذاشته است تا بدانیم ریگزارنشینان امروزی چه کسانی هستند و کشتزار نشینان چه کسانی؛ و چه خوب آن قسمت تصمیم گیرنده مغز درباره ی رفتارها را تحریک می کند تا مخاطب به این نتیجه برسد که کشتزار نشین باشد نه ریگزار نشین؛

توصیه ی اکید می کنم تا اجرا پایان نیافته ببینید این کار را و لذت ببرید – توصیه ی اکیدترم را به جناب محمود عزیزی می کنم چرا که تجربه ی دیگران تجربه ی ما نیز هست - .

اگه یه روز بخوام خودکشی کنم توی ایستگاه صادقیه خودمو می ندازم جلوی مترو

وقتی آدمایی رو می دیدم که توی مترو خوابشون می بره مطمئن بودم هرگز چنین اتفاقی برام نمی افته، یعنی فکر می کردم اصولا ربطی به خستگی و بی خوابی و خوشخوابی و اینا نداره، من آدمی نیستم که توی مترو خوابم ببره ولی این اتفاق افتاد؛ حالا فکر می کنم چند تا از ویژگی هایی که در خودم سراغ دارم یا ندارم به واقعیت نزدیکه

No comments: