الف- خواندن این کتاب یک چیز را در من اصلاح کرد که در واقع ربطی به خود کتاب نداشت.شاید خیلی از دوستان این اعتقاد را داشته باشند که تا شاهکارهای بزرگ تاریخ ادبیات جهان را نخوانده باشی، خواندن داستان و رمان ایرانی غلط است و حتا شاهکارهای فارسی هم خواندن ندارند.نه که این مجموعه داستان را آنقدر که خیلی ها میدانند تعریفی بدانم نه،ولی وقتی از زیر تیغ سانسور جناب صفار هرندی یک همچون کتابی خارج میشود چرا نباید آثار ایرانی را خواند.به نظرم چیزی که میتواند تحرک امیدوار کننده ای به ادبیات داستانی ایران بدهد خوانده شدن آثار ایرانی است.از همین رو لازم میدانم درصد بیشتری از وقت مطالعه ام را به آثار روز ادبیات ایران اختصاص دهم.
ب:
خیلی ها وقتی که از این کار تعریف میکردند به جوان بودن نویسنده و پیدا کردن فضاهای تازه ی زبانی و جسارت در پرداختن به موضوعات ممنوعه!و چیزهایی از این دست اشاره میکردند.بماند چیزی مثل فضاهای تازه زبانی تا چه حد مفهوم گنگ و جدل انگیزی است.اما به هر حال اگر منظور مدافعین اثر زبانی توانمند باشد به شدت مخالفم.زبان خیاوی به نظر من یک نکته ی مثبت دارد و آن هم تازه بودن است(البته تا حدودی).نه که پخته و توانا باشد.حتا جاهایی به شدت توی ذوق هم میزند.اینکه میگویم مثبت از این جهت است که به هر حال زبان ما به تجربه هایی از این دست نیاز دارد.همان چیزی که به عنوان ادبیات ترجمه ای از آن یاد میشود.که داستان های ما از نظر زبان دارد به شدت شکل ترجمه های ما میشود.به همین دلیل هم مثلن وقتی یک ضرب المثل ایرانی در متن میآید به شدت نا مانوس از آب در میآید.از این منظر زبان خیاوی در این کار ستودنی است.
پ-
جسارت لزومن صفت پسندیده ای نیست.یکی مثلن در میدان جنگ جسارت به خرج میدهد و جان یک عده ای را نجات میدهد و همچون مثال میشود حسین فهمیده،یکی هم با جسارتش فقط خودش را به کشتن میدهد!به نظرم جسارت به خرج دادن های خیاوی عقیم و بلاتکلیف است.به جز مثلن در داستان صف دراز مورچگان که به نظر من بهترین داستان مجموعه بود در سایر موارد چیزی جز پورنوگرافی نیست.وارد جزئیات نمیشوم فقط میخواهم این را بگویم که وجود این جور عناصر در داستان شاید باعث تمایز آن شود ولی لزومن چیزی به ارزش آن اضافه نمیکند شاید هم به ضرر کار از آب در بیاید.
مردی گورش گم شد/حافظ خیاوی/نشر چشمه/چاپ اول ۱۳۸۶
No comments:
Post a Comment