یه اتومبیل توی یه شهر مرزی – مرز مکزیک و آمریکا - منفجر میشه و یه آدم مهم آمریکایی کشته میشه، پلیس به یک تبعه ی مکزیکی مشکوکه، یک افسر بلندپایه ی مکزیکی هم که اومده ماه عسلشو با زن امریکایی ش بگذرونه درگیر پرونده میشه، کم کم هم افسر مکزیکی و هم ما بییندگان محترم متوجه می شیم پای خود پلیس امریکا در میونه.
مشخصا اورسن ولز یک داستان گوی قهاره، خیلی خوب بلده چجوری داستانشو تعریف کنه، خیلی خوب بلده کجا چی بگه، از صحنه های اروتیک الکی استفاده نمی کنه، به جرات می شه گفت هیچ نمای اضافی یا طولانی توی فیلمش پیدا نمی شه، از همه مهم تر این که قهرمان بازی توی فیلمش در نمیاره و شخصیت ضد قهرمان فیلم خیلی مسلط تر از قهرمان فیلمه – هر چند در پایان کلاسیک فیلم خیر بر شر غلبه می کنه و دست نامردا رو می شه ! – بازیا عالیه، فیلمبرداری معرکه س، موسیقی متناسبه.
خیلیا اورسن ولز رو نابغه ی سینما می دونن، من اما این جنس سینما رو دوس ندارم. سینما برای من اون کالای لوکسی نیس که به خاطر شیک بودنش یا خوش ساخت بودنش یا . . . انتخابش کرده باشم سینما برای من اون مردیه که با کلاه حصیری ش بیل به دست توی مزرعه ش داره کار می کنه و من از شیشه ی ماشین سرمو میارم بیرون ازش می پرسم آقا من گم شدم از کدوم ور برم می رسم؟ می پرسه کجا؟می گم نمی دونم و میگه آها، و جهتو بهم نشون می ده.
به هر حال فیلمیه که ارزش دیدن داره:
Touch of evil (با عنوان فارسی نشانی از شر)
محصول 1958 / آمریکا
نویسنده و کارگردان: اورسن ولز
بر اساس رمانی از ویت مسترسون
با بازی چارلتون هستون، اورسن ولز، آکیم تامیروف و . . .
95 دقیقه / سیاه و سفید
No comments:
Post a Comment