یا مثلا کاری که توی "بهترین دوست من" می کنه هم فراتر از یک مستند معمولی و حتا خوبه؛ ظاهر امر اینه که داری فیلمی می بینی در باره ی کلاوس کینسکی، بازیگری که با هر کارگردانی جز هرتزوگ بیشتر از یه فیلم بازی نکرد و این فقط روح عصیانگر و جاه طلب هرتزوگه که علاوه بر تحمل همچین آدمی به یک تعالی توامان هم می رسن اما فیلم در لایه ی زیرینش داره چیز دیگه ایو رو می کنه می پرسید چی؟ عرض می کنم خدمتتون؛
شما نسبت به ادم هایی که می شناسید چه احساسی دارید؟ در بعضی موارد عشق، گاهی نفرت، گاهی بی تفاوتی، گاهی ستایش، گاهی تحقیر، . . . . پیش اومده گاهی توی عالم رفاقت یا سینما یا ادبیات یا فوتبال یا محل کار یا هر چی دیگه نسبت به یک آدم احساسات توامان و متناقضی داشته باشید یا نه؟ شخصا توی عالم فوتبال یک حس عجیب و غریب نسبت به اولیور کان داشتم و دارم که ترکیب عجیبی از دوست داشتن و نفرت بود همزمان که به این بازیکن عشق می ورزیدم ازش بدم هم میومد واقعا بیان کردن حسش کار سختیه؛ کلاوس کینسکی رو تا قبل از این فیلم نمی شناختم اما با دیدن این فیلم همچین حسی بهش پیدا کردم که بیشتر از اینکه یک حس باشه ترکیب تناقض آلودی از حس های مختلفه؛ این ترکیب تناقض آلود در مورد آدم هایی که از زوایای مختلف چهره های متناقضی دارن بیشتر صدق می کنه؛ نمی دونم برخورد داشتین با آدمایی که به شدت بی احساس و سنگی هستن و اونوقت از زبون یک آدم دیگه ای درباره ی همین آدم سنگی و بیروح می شنوید که چقدر آدم حساس و عاطفی و نازک دلیه یا نه؟ شخصا نمونه ش رو توی دوستانم دارم – یک مورد فقط – کلاوس کینسکی همچین آدمی نشون داده میشه و همه ی این تناقضات به نظرم علاوه بر اینکه به شخصیت این آدم برمیگرده به نگاه جامع الاطراف و چند لایه ی هرتزوگ بیشتر بر می گرده در این مستند جذاب و جالب که ازش دیدم:
Mein liebster Feind - Klaus Kinski (بهترین دوست من کلاوس کینسکی)
محصول 1999 انگلستان، آلمان، فنلاند، آمریکا (Arte)
نویسنده و کارگردان: ورنر هرنزوگ
مستند،؛ 95 دقیقه، رنگی و سیاه و سفید
برنده ی جایزه ی بهترین فیلم مستند از نگاه مخاطبان از جشنواره بین المللی سائوپائولو
No comments:
Post a Comment