Saturday, April 12, 2008

روزی به چشم تو من بهترین بودم!

توی تاکسی راننده یک کاست میگذاردکه میبردم به دوران طفولیت و ماقبل!یکهو صدای قمیشی است که میگوید :بارون امشب توی ایوون و غیره غیره.گمانم راهنمایی بودم اولین بار که صدای قمیشی را شنیدم.اولش خوشم نمیآمد.به نظرم صدایش کمی تصنعی میآمد.بعدتر که که توی یک مصاحبه حرف زدنش را دیدم متوجه شدم اصلن تصنعی در کار نیست و بنده خدا فرم حرف زدنش این است.کمی از ته گلو با شین هایی که به جای سه نقطه شش نقطه دارند! آن موقع ها هر کسی توی کلاس طرفدار یک خواننده بود.یک عده که عشق مرام و جوانمردی و این جور چیزها بودند جواد یساری و عباس قادری و هوشمند عقیلی(مطمئن نیستم که این آخری اصلن خواننده باشد.راستش به حافظه ام که رجوع میکنم کنار دو اسم دیگر است. خودم چیزی از او نشنیده ام!)کسانی هم که در پیتی حال میکردند و عشقشان دخترهای همسایه بود شهرام شبپره و معین ولیلی فروهر و این جور چیزها گوش میدادند.بعضی ها هم بدون دلیل خاصی از گوگوش و هایده و حمیرا خوششان می آمد.البته بعضی ها هم دلایلی داشتند. من تقریبن جز این دسته بودم و عشقم خانم(به سکون م) مهستی بود.الانش هم از گوگوش خوشم نمیآید و بارها از طرف دوستان خصوصن شاه رخ و حسین متهم به بیشعوری موسیقایی شده ام!به هر حال بگذریم و بگذریم از عده ای که ادعای مذهبی بودن داشتند و کلن این امور را لهو و لعب میدانستد! اما یک عده بودند که همیشه ادعای متفاوت بودنشان میآمد وبه بقیه نگاه عاقل اندر سفیه میانداختند.اینها یا داریوش گوش میدادند یا ابی.بعضی ها هم سیاوش قمیشی و حبیب را کشف کرده بودند و با طرفدارهای دو تای دیگر کل می انداختند!داریوش و ابی مایه های سیاسی داشتند و همه متفق القول بودند که اگر برگردند ایران بی محاکمه اعدامشان میکنند.بس که لج آخوندها را در آورده اند. (نوجوان های این نسل کلن فازشان فرق کرده.آنهایی که ادعای متفاوت بودن میکنند راک گوش میدهند و عده ای که خودشان را باحال میدانند رپ و رمانتیک ها و خصوصن دختر ها، پاپ.زمان ما ترانه های خارجی کمتر بود.یک پینگ فلوید بود و کریس دی برگ .چیز دیگه ای یادم نمیآید!)حبیب فقط به خاطر لحن خاص خواندش قاطی بقیه شده بود و گرنه بعدها معلوم شد که از درپیتی هاست! اما قمیشی حال و هوای خودش را داشت.حالا بعد از این همه مدت که به ترانه ای که پخش میشود فکر میکنم کمتر میفهممش.توی فکر رای فرجام امیره!مرد با همت میدون!چرا مرد با همت میدون که توی فکر رای فرجام امیره بی سرانجام توی فکر آسمونه که بباره بلکه تو قطره بارون بتونه اشک خدا رو هم ببینه در حالی که اشکم دیگه فایده ای نداره؟!خیلی تفکر بر انگیز است.فضای ترانه آدم را میگیرد.مخصوصن کلمه امیر که القا میکند که قضیه مربوط به خیلی وقت پیش است(لابد) که قاضی ها حکم نمیدادنند و حکما و امرا رای فرجام میدادند و اینکه بارون دارد توی ایوون میبارد.اما ایوون کجا؟ واقعن مرد با همت میدون چه کرده بود که باید توی زندون منتظر رای فرجام میماند و بسیاری از این دست سوالات.حالا که فکرش را میکنم به طرفدارهای قمیشی حق میدهم که ادعای متفاوت بودن میکردند.فکر کنم با خانم مهستی عمرم را تباه کرده ام!!ولی نه.مهستی را با آن صدای زیبا و آرایش همیشه غلیظ هنوز هم دوست دارم.خونه پر از رنج سکوته وای دلم تنگه...مهستی یک چیزی را...

_آقا میدون امام حسینه.پیاده نمیشین؟!!

No comments: