Wednesday, April 30, 2008

Going mad

الف: دروغین بودم از دیروز، مرا امروز حاشا کن : مستند نوشت

از مستند بدم می آید، به خاطر اینکه ادعای واقعی بودن و راست گفتنش می شود اما دروغ می گوید، بر عکس ِ داستانی که بی ادعا، حتا وقت هایی که راست می گوید ادای دروغگوها را در می آورد؛

همین که زاویه ی دوربین انتخاب می کنند، همین که دوربین را عوض اینکه روی سه پایه بگذارند روی دست می گیرند و همین که کار های دیگر می کنند یعنی اینکه بی طرف نیستند و مغرض اند؛ مستندساز ها را می گویم؛ هیچ وقت هم هیات داورانی که فارنهایت مایکل مور را بهترین فیلم کن انتخاب کردند نمی بخشم، به کسانی هم که این خانه سیاه است را اثری خیره کننده می دانند می خندم؛ خلاصه اینکه از هر چی مستند و مستند ساز است بیزارم؛

ب: مستحصله در بیان نیاید / سری ست که بر زبان نیاید.

نمی خواستم قانونی که خودم کشف کرده ام را لو بدهم اما می ترسم بمیرم، این است که قانونی که خودم به تنهایی کشف کرده ام را برایتان می گویم:

اگر در هر دوره ای از مسابقات باشگاه های اروپا از همان اول می خواهید بدانید چه تیمی قهرمان است اول ببینید یوونتوس بین تیم ها هست یا نه، اگر بود که بدانید قهرمان است مگر اینکه در فینال به حریف اش ببازد که در این صورت حریف اش قهرمان می شود و اگر نرسیده به فینال یوونتوس از گردونه ی مسابقات حذف شود حتما ً تیمی که یوونتوس را حذف کرده قهرمان خواهد شد مگر اینکه خود ِ آن تیم توسط تیم دیگری حذف شود که در این صورت آن تیم قهرمان خواهد شد و به همین ترتیب تا آخر.

در شرایطی که – مثل امسال – یوونتوس در مسابقات نباشد بارسلون قهرمان می شود مگر اینکه در فینال به حریف اش ببازد که در این صورت حریف اش قهرمان می شود و اگر نرسیده به فینال بارسلون از گردونه ی مسابقات حذف شود حتما ً تیمی که بارسلون را حذف کرده قهرمان خواهد شد مگر اینکه خود ِ آن تیم توسط تیم دیگری حذف شود که در این صورت آن تیم قهرمان خواهد شد و به همین ترتیب تا آخر.

در هر صورت نتیجه می گیریم که امسال منچستر قهرمان می شود مگر اینکه منچستر در فینال به چلسی یا لیورپول ببازد که در آن صورت چلسی یا لیورپول قهرمان خواهند شد و اینکه کدام تیم حریف منچیتر در فینال خواهد بود تا ساعاتی دیگر مشخص خواهد شد.

ج: فیلم-نوشت

فیلمی که امروز می خواهم معرفی کنم یک اثر ستایشی ست؛ اثر ستایشی هم به اثری می گویم که در ستایش کسی یا چیزی باشد؛ البته فیلم هایی که مثلا ً در ستایش عشق، صلح یا چیزهایی ازین دست هستند و داستانی هستند منظورم نیست؛ منظورم مستندهایی ست که مستقیما ً در ستایش کسی یا چیزی ساخته می شوند؛ فیلمی که امروز می خواهم معرفی کنم مستندی ست در ستایش سینما که خود به طرز خیره کننده ای زیبا ساخته شده است و به شکل جاودانه ای سینماست؛ انبوه کارگردانان بزرگی را می بینیم در فیلم که هر کدام ثانیه هایی حرف می زنند و ثانیه هایی با دوربین لومیر فیلم می گیرند؛ همین

حتما ً ببینید؛ به خاطر خدا به خاطر سینما

Lumière et compagnie

محصول 1995

کارگردانان:

Theodoros Angelopoulos

Vicente Aranda

John Boorman

Youssef Chahine

Alain Corneau

Costa-Gavras

Raymond Depardon

Francis Girod

Peter Greenaway

Lasse Hallström

Hugh Hudson

Gaston Kaboré

Abbas Kiarostami

Cédric Klapisch

Andrei Konchalovsky

Spike Lee

Claude Lelouch

Bigas Luna

Sarah Moon

Arthur Penn

Lucian Pintilie

Helma Sanders-Brahms

Jerry Schatzberg

Nadine Trintignant

Fernando Trueba

Liv Ullmann

Jaco van Dormael

Régis Wargnier

Wim Wenders

Yoshishige Yoshida

Yimou Zhang

Merzak Allouache

Gabriel Axel

Michael Haneke

James Ivory

Patrice Leconte

David Lynch

Ismail Merchant

Claude Miller

Idrissa Ouedraogo

Jacques Rivette

ت : امروز تولد فون تریه بود، کارگردانی که اگر چه کارگردان محبوبم نیست اما کارگردان مهمیه که اشکمو درآورده با رقصنده در تاریکی ش ، فیلمی که اگرچه فیلم محبوبم نیست اما فیلم مهمیه که کارگردانش اگر چه کارگردان محبوبم نیست اما . . . .

No comments: