Sunday, April 5, 2009

غمزه ی او سحر دو صد سامری

الف:

لازلو صاحب رستورانی است در بوداپست و البته پیشخدمتی به شدت دلربا به نام ایلونا؛ کار و بار رستوران که سکه می شود تصمیم می گیرند یک پیانیست استخدام کنند؛ همین کار را هم می کنند و مثلث آندراش، لازلو، ایلونا تشکیل می شود. تا قبل از ورود آندراش، لازلو و ایلونا عاشق و معشوقی بی دردسر بودند و مشتریانی که به عشق ایلونا به رستوران می آمدند مشکلی ایجاد نمی کردند حالا رابطه ی اندراش و ایلونا شکل گرفته و لازلو کمی فاصله می گیرد جلوتر خط رابط آندراش و لازلو پررنگ تر شده و این معشوق دو نفرشان است که کمی فاصله می گیرد و البته این فاصله به تهدید رفتن که می رسد کم می شود و این مثلث پایدار می شود.

ب:

هانس آلمانی ای است که عاشق ایلونا می شود و وقتی ایلونا پیشنهاد ازدواج او را رد می کند هانس خودش را می اندازد توی دانوب اما لازلو او را نجات می دهد. چند سال بعد که هیتلر مرزهای اروپا را در می نوردد هانس که قرار بود به عشق ایلونا بزرگترین شرکت صادرات و واردات آلمان را راه اندازی کند در هیات کلنلی آلمانی به مجارستان بر می گردد و البته به قصد یهود کشی؛ البته لازلو که یهودی است و یک بار جان او را نجات داده است مستثناست – ولی نه برای همیشه –

هانس که حالا هم زن دارد و هم بچه هنوز گوشه ی چشم که چه عرض کنم سراپا مشتاق ایلوناست و البته ابزار هر کار ی را دارد.

ج:

آندراش در اولین جشن تولد ایلونا – که مصادف ایت با روز تولد هانس هم – یک ملودی زیبا به اسم یکشنبه ی غم انگیز به ایلونا هدیه می دهد. بعد ها روی این ملودی ترانه ای هم گذاشته می شود که ایلونا برای نجات جان آندراش در صحنه ای رمانتیک آن را آواز می خواند. به زودی خبر از خودکشی هایی می رسد که با شنیدن این آهنگ اتفاق افتاده و آمار آنها مدام بالا می رود. ( گویا در دهه ی سی چنین اتفاقی واقعا اتفاق افتاده )

ترکیب این سه بند الف، ب و ج می شود فیلم رمانتیک یکشنبه ی غم انگیز. فیلمی که اگر کمی کفه ی ترازو را از جانب رومنس سبک تر و به پس زمینه ی سیاسی اجتماعی آن سال ها اضافه می کرد مطمئنا زیباتر هم می شد.

واقعیت این است که بعضی فرمول ها توی سینما همیشه جواب می دهند حالا این جواب چقدر به دل بنشیند خود البته موضوعی جداست؛ یکی از این فرمول ها روایت کردن رابطه ای عاشقانه در متن جریانات سیاسی اجتماعی ای است که عمدتا هم بار تراژیکی با خود دارند. از نمونه ی خیلی خوب dreamers که بیشتر البته نقدی بر رفتار اروپایی است در قیاس با رفتار آمریکایی تا نمونه ی شاهکار Underground و البته فیلم مثال زدنی و فراشاهکار farewell my concubine. اما یکشنبه ی غم انگیز با وجود همه ی زیبایی هایی که دارد بیشتر شیفته ی رومنس ماجراست تا آن تراژدی تاریخی کوره های آدم سوزی و اتفاقا وقتی هم که صحبت از کوره ی آدم سوزی می کند بیشتر صحبت می کند تا اینکه نمایش هنری نشان دهد.

(صحنه ای که هانس یک نفر را قرار است از توی جمعیت آدم هایی که به سمت آشویتس می روند جدا کند خیلی تابلوست که آن یک نفر لازلو نخواهد بود نه؟)

بدترین نقطه ضعف فیلم البته به نظرم عدم شخصیت پردازی ایلوناست. کسی که فقط به طرز خیره کنننده ای خوشکل است خیلی خوشکل خیلی زیاد.

در هر صورت این اولین فیلمی است که سال جدید دیدم و به نظرم فیلمی است برای دیدن:

Gloomy Sunday - Ein Lied von Liebe und Tod

محصول 1999 آلمان و مجارستان (studio Hamburg filmproduktion)

نویسنده و کارگردان: رولف شوبل / بر اساس رمانی از نیک بارکو / مدیر فیلمبرداری: ادوارد کلوسینسکی / تدوین: اورسولا هوف / موسیقی: دتلف پترسون، رژو سرس / با بازی: اریکا ماروژان (ایلونا)، خواکیم کرول (لازلو)، بن بکر (هانس)، استفانو دیونیزی (آندراش) / 112 دقیقه / رنگی

نفد راجر ایبرت بر این فیلم

پی نوشت :

این فیلم رو به لطف دوست خوب و دوست داشتنی م دیدم که همیشه میزبان شبای تهران بودن منه و هم اتاق حامده که چقد بچه ی نازیه و خود همین دوست خوب من کتاب جنایت و مکافات رو به من هدیه داده که سیا بردتش داره می خونتش و تازه اجرای متابولیک رو هم با هم دیدیم .

No comments: