Saturday, April 18, 2009

دریغا پرسپولیس

۱- پرسپولیس روایت مرجان ساتراپی است از زندگیش.از ایران.از انقلاب پنجاه و هفت و بعدش.از یک ایرانی در غربت.از یک ایرانی در وطنش.در تقابلی با محدودیت هایش.از ترس.شرافت.از انقلابی که قرار بود آزادی به ارمغان بیاورد.قرار بود دیکتاتوری را از بین ببرد.از چاله در آمدن.افتادن به چاه.از یک تمدن چندین هزار ساله.از اینکه شرم کنی که ایرانی هستی.که وحشی و بی تمدن پنداشته شوی.

۲-ساتراپی هنرمندانه تصویر کرده است.ایران را با تمام سیاهیها و سفیدیهایش .چه چاره که سیاهیها چشمگیرتر است.او جسورانه حرفش را میزند.آنجور جسارتی که از شخصی ترین تجربیاتش هم با صراحت حرف میزند.

۳-ایران اما حالا گره خورده با ترس و امید.از اینکه شاید بشود دست کم چهار سال آینده را کمی نفس کشید.

۴-میرحسین گفته تلویزیون خصوصی میآره.میدونی یعنی چه.یعنی میشه به جای اینکه از صب تا شب یوزارسیف و دعای ندبه به خورد این مردم بدن بشه کمی از کورش کبیر حرف زد.برو بابا دلت خوشه.این مملکت صدتا آقا بالا سر داره. گیریم رئیس جمهور هم شد مگه دست اونه.فرضا هم نتونه. روزنامه ها رو که میتونه باز کنه.تو چه ساده ای انتخابات چی؟کشک چی پشم چی.هنوز نفهمیدی اینا همش سیا بازیه.کروبی هم میگه قانون اساسی رو عوض میکنم.آرررررررره.فعلا که شبه.بذار صبح که شد تو و کروبی بشینین تو آفتاب قانون اساسی رو عوض کنین.فعلا کپه مرگتو بذار.

No comments: