Thursday, April 16, 2009

همی میردت عیسی از لاغری - تو در بند آنی که خر پروری

دنیا پر از موضوعاتیه که میشه بهشون پرداخت و درباره شون فیلم هم ساخت؛ شکی ندارم؛ حالا اینجا همون بحث همیشگی فرم و محتواس که درباره ی چی داری فیلم می سازی و چجوری می سازی؛ من شخصا وقتی با موضوعی که درباره ش فیلم ساخته شده مشکل داشته باشم می تونم بگم به به و چه چه از بازی فلان بازیگرش یا ایول به موسیقی فیلم یا عجب تدوین یا فیلمبرداری ای داشت مثلا، ولی نمی تونم ازون فیلم لذت ببرم.

شما فک کن یه آدمی از بین همه ی امکانات بالقوه ای که براش موجوده نمی ره سمت هنر مثلا یا فلسفه یا علم یا نمی ره مثلا توی جامعه توی یه کار تولیدی، خدماتی یا امثالهم و می ره سمت اینکه کشتی کج کار کنه چیزی که من نه می تونم ورزش حسابش کنم نه بازی یا سرگرمی؛ حالا بعد همه ی سال هایی که این کارو می کنه و استخون بقیه ی آدمای مثل خودشو خورد می کنه و حالا دیگه سن و سالش یا فیزیکش یا بیماری ش یا هر چی بهش اجازه نمی ده به این وحشیگری ش ادامه بده یادش می افته که یه دختری هم داره و من حق میدم به دخترش که مث چی دکش کنه و تحویلش نگیره؛ حالا جناب آرنوفسکی انتظار داره من دلم براش بسوزه که عجب آدم تنهاییه این بشر؛ نیس من خودم و اطرافیانم خیلی خوش به حالمونه حالا این آدم بشه تراژدی زندگی من ولو برای یه ساعت و نیم دو ساعت که فیلم می بینم؟ نه! من همچین آدمی نیستم.

من آدمی ام که وقتی هرسال ایام تعطیلات نوروز مسابقه ی مردان آهنین رو نشون می ده من غصه م می گیره که چرا اونایی که توی هنر یا فلسفه یا علم یا یه شغل تولیدی خدماتی مثلا رقابت می کنن و حرفی برای گفتن دارن به جامعه معرفی نمی شن و روح اله داداشی و مجتبا ملکی و علی اسماعیلی و . . . میشن آدمای عرضه شده به جامعه و روح تقلب وتزویر توسط خودنگاه و جاودانی – اگه درست گفته باشم اسمشونو - به جامعه تزریق می شه .

من آدمی ام که درست یا غلط، از شنیدن خبر دندون درد کیارستمی متاثرتر می شم تا اینه بشنوم اتوبوس مردان آهنین پرت شده توی دره.

تنها نکته ی مثبت این فیلم شباهت و همنشینی این آدم با یک روسپیه، استفاده ای که جفتشون از تنشون می کنن و خارج از رینگ هیچ گهی نیستن .

حالا با تاکید بر همین نکته ی قابل دفاع اگه جناب آرنوفسکی زوم می کرد روی روسپی، عوض کشتی گیر، شاید کمی قابل قبول می شد این فیلم و البته می تونست توی تیتراژش هم آهنگ Turn the page رو بذاره که کلی می طلبید.

از اینها گذشته دوربینی که مدام پشت سر بازیگرا راه می ره و حس میشه، با هیچ توجیهی برای من قابل قبول نیست و فقط روی اعصابه – مطمئنم یه عده پیدا میشن بگن عمداً خواسته روی اعصاب باشه منم در جواب خواهم گفت خیلی بیجا کرده -

نهایتا اینکه ضعف تحقیق توی فیلمنامه موج می زنه؛ نکرده یه خورده سرچ کنه ببینه ایرانیا قیافه شون با عربا فرق داره، اسم شون آیت اله نیس و اونی که توش معروفن کشتیه نه کشتی کج.

پنجمین فیلمی که امسال دیدم فیلم چرتی بود ترجیح میدم آرنوفسکی رو با مرثیه برای یک رویا به خاطر بیارم تا این فیلم.

The Wrestler (کشتی گیر)

محصول 2008 آمریکا، فرانسه

کارگردان: دارن آرنوفسکی

نویسنده: رابرت دی سیگل

111 دقیقه / رنگی

+ مطلب راجر ایبرت درباره ی این فیلم

No comments: