الف:
Sleuth
محصول 2007 آمریکا
کارگردان: کنت برانا
نویسنده: آننونی شافر بر اساس نمایشنامه ای از هرولد پینتر
87 دقیقه رنگی
ب:
وقتی کارگردانی ِ خوب، بازی های خوب، موسیقی ِ خوب، فیلمبرداری خوب و تدوین خوب همه و همه دست به دست هم می دهند اما نمی توانند فیلم را نجات دهند در واقع فاجعه ای رخ داده است. از دلایل وقوع این فاجعه تاکید بر وجه سرگرمی سازی است؛ اینکه سینما را وسیله ای برای سرگرمی بدانیم به جای اینکه سرگرمی را از کارکردهای حاشیه ای سینما بدانیم منجر به ایجاد چنین فاجعه هایی می شود.
به اعتقاد بنده در فیلم مورد بحث امروز چنین اتفاقی افتاده است؛ اعتراف می کنم در طول تماشای فیلم از جایم جم نخوردم و اصلا به این فکر نکردم که چند دقیقه از فیلم رفته و چند دقیقه مانده و این را نقطه قوتی برای فیلم می دانم در کنار سایر نقاط قوت که در ابتدا عرض کردم اما متاسفانه درست در لحظه ای که فیلم تمام می شود همه چیز تمام می شود. یعنی این فیلم هیچ جای ذهن شما را درگیر نمی کند، سوال ایجاد نمی کند، راهی برای یافتن پاسخی بر سوالی ازلی فراهم نمی کند، احساسات شما را برانگیخته نمی کند، منجر به حس همدردی یا همذات پنداری نمی شود و . . . . فقط و فقط شما را سرگرم می کند. همین؛ و این اصلا کافی نیست.
ج:
در مورد دادگاه های زنجیره ای اتفاقات پس از کودتا به وفور صحبت شده و می شود؛ نکته ای که برای من جالب است و به نظرم باید روی آن تاکید شود مساله ای بنیادی ای است که باید برای مردم جا بیفتد آن هم اینکه به دلایل عقلی و نقلی، فرایند دادرسی مشخصات خود را دارد اینکه فردی حقیقی یا حقوقی از کسی شکایت کند سپس شکایت شونده تفهیم اتهام شده و در دادگاهی بیطرف از خود دفاع کند و نهایتا قاضی دادگاه بیطرف رای صادر کند این روال معمول و منطقی است اما اینکه فرایند دیگری جایگزین شود و آن هم اینکه به هر طریقی شکایت شونده را قانع کنیم که اشتباه کرده و واو به واو حرف های شاکی را تکرار کند حتا در صورت صحت ادعای شاکی این امری خلاف عقل و عرف است.
حرف بنده این است که اگر این افرادی که متهم هستند جرمی مرتکب شده اند خب مجازاتشان کنید ار تبرئه تا اعدام گزینه های متعددی را دارید خب اجرا کنید. حق دارند بگویند این شوی تبلیغاتی است حق دارند شک کنند به این مسخره بازی.
حق دارند شک کنند به ترانه ای که زندانی و زندانبان با هم زمزمه می کنند.
No comments:
Post a Comment