نه كه پيش نياد دو تا دختر با ماشين شون بزنن به جاده ولي قبول كن تقريبا در حد غير ممكنه اين اتفاق، اونم چي؟ يه پورشه قرمز توي جاده اي كه امير خودش كه بچه كرمان بود مي گفت چقد ناامنه، تازه فقط اين نيس من عادتشو مي دونستم وقتي مي خواست صحبت از دوستاش كنه اگه طرف دختر بود اسمشو مي گفت اگه پسر بود فقط مي گفت دوستم، خودشم شايد ازين كه گفتم خبر نداشت ولي ناخودآگاه مي دونست چقد حسودم و خودآزار، حتا بايد مي دونست كه چقد باهوشم و از روي چه نكته هاي ريزي چه چيزايي رو كه نمي فهمم؛ خيلي چيزاي ديگه رو هم راجع به من مي دونست چه اونايي كه خودم گفته بودم چه اونايي كه خودش فهميده بود ولي همه چيزو درباره من نمي دونست.
Saturday, December 12, 2009
چه كسي امير را كشت
Labels:
داستانك
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment