Tuesday, July 15, 2008

پست بیست و سوم تیر ماه

اول فقط خطی بودی سفید بر زمینه ای مشکی، خواندمت، مثل همه ی کامنت های دیگر و جواب دادم که شما لطف داری و خوشحال می شویم وقتی می آیید اینجا را می خوانید؛ بعد صدایی شدی معصومانه و کمرنگ که مدام قطع و وصل می شد و معمولا ً از امتحان بر می گشت، بعد تر یک جفت چشم آهوانه و درشت هم اضافه شد که آدم ترجیح می داد پلنگی باشد وحشی در بیشه ای دور و تنها با آهویی که معمولا ً از امتحان بر می گردد و صداش قطع و وصل می شود؛ بعدتر نشستیم روبروی هم، ظهری داغ و تنور آلود که من مدام حرف هایی می زدم که می دانستم نباید و حالا، همین لحظه، حروفی که خدا کیلومتر آنطرف تر سوار بر امواج مخابراتی راهشان را پیدا می کنند تا روی صفحه ی گوشی م، از زبان تو می گویند بی خیال، دل نبند من غیرقابل اعتماد تر از این حرف هام و من چقدر می خواهم این امواج لعنتی راهشان را گم می کردند و نمی رساندند این حرف ها را .

اَه، هر بار می خواهم از جایی شروع کنم برسم به جایی که می خواهم، می بینم خیلی دور شده ام و مسیر برگشت به این راحتی تن نمی دهد به من، مجبور می شوم بی مقدمه حرف آخر را برنم. مثلا ً می خواستم جوری حرف بزنم برسم به جایی که به بهانه ای تولدت را تبریک بگویم، بهانه ای اما پیدا نمی شود. تولد تو اما خودش بهانه ای است برای حرف زدن.

فصل سوم کتاب نظریه ی ادبی عنوانش هست خوانش شکل مدار 2 ؛ به روال چند پست اخیر خلاصه ی این فصل را از زبان خود کتاب نقل می کنم:

" ساختگرایی که از زبانشناسی و – در تحلیل فرهنگ و نهادهای آن – از مردم شناسی ساختگرا منشاء گرفت، توجه خود را بر شراطی که معنا را ممکن می کند، و نه خود معنا، متمرکز می کند. ساختگرایی می کوشد از ساختار هایی که حاملان واقعی معنا هستند و روابط متفاوت بین عناصر این ساختارها، تصویری به دست دهد. ساختگرایی در مطالعات ادبی ممکن است برای مثال به بررسی یک نوع ادبی (=ژانر) بپردازد، مثلا ً ژانر رمان پلیسی؛ همچنین ممکن است بکوشد تنوع به ظاهر بسیار زیاد شخصیت هایی را که در داستان ها و رمان ها می بینیم به تعداد محدودی نقش کاهش دهد که همیشه در روابط ثابتی با یکدیگر قرار دارند؛ و یا ممکن است به مطالعه ی جنبه های روایی متون ( و فیلم، نوشته های تاریخی، آگهی های تجاری و دیگر فراورده های فرهنگی که از روایت بهره می گیرند) بپردازد تا امکانات روایت – راهبرد های روایی – را که در اختیار نویسنده ( یا کارگردان ) قرار دارند، نظام مند کند. دیوید لاج به درستی می گوید که " ویژگی برجسته ی ساختگرایی در آن است که می کوشد الگوهای تبیینی ارائه کند که به واسطه ی آنها می توان انبوه داده های ادبی را طبقه بندی و تبیین کرد "

صفحه ی 105 از کتاب نظریه ادبی / یوهانس ویلم برتنز / ترجمه فرزان سجودی / موسسه انتشاراتی آهنگ دیگر / چاپ اول 1382 / 292 صفحه / 2900 تومان

پرسید آشپزی بلدی یا نه؟ اگه می گفت آره لابد انتظار داشت یه عمر براش فسنجون و قورمه سبزی و هزار جور غذای دیگه بپزه اگه می گفت نه ممکن بود از چشمش بیفته؛ توی بد مخمصه ای گیر افتاده بود.هنگ دیگر آهنگ دیگر ببل

No comments: