Thursday, July 17, 2008

خدایا بعضی پنج شنبه ها چقدر از هم دورند

یک کار خیلی خوب که این روزها دارد در مجموعه ی تئاتر شهر – تالار سایه - اجرا می شود "پای پیاده" است، نوشته ی مروژک و به کارگردانی داود دانشور.

شخصاً با کارهای ضدجنگ اگر اجرای مناسبی داشته باشند – چه تئاتر باشد چه سینما چه ادبیات - ارتباط خوبی برقرار می کنم - حالا اینکه دلیلش چه می تواند باشد خود بحث دیگری است – . درباره ی پای پیاده اگرچه نمی توان به راحتی گفت کاری است ضد جنگ - چرا که چنین متنی به راحتی ذیل یک عنوان جا نمی شود – اما مطمئنا ً گوشه ی چشمی هم به جنگ و مخصوصا ً عواقب و پیامدهای آن هم دارد. دانستن کلیت کار به نظرم کار سختی ست و این البته به نظرم به خاطر کم تجربگی من در زمینه ی برخورد با تئاتر و پیچیدگی های درونی و مخصوصا ً کلامی کار است. به قول یکی از شخصیت های همین متن، دونستن آسون نیس سرشو می گیری تهش در می ره، تهشو می گیری سرش در می ره. حالا حکایت دانستن همین متن هم شده همین جمله، از هر جا بخواهی بگیری ش جایی ش در می رود.

خلاصه اینکه کاری ست که باید رفت و دید، به ویژه در این وانفسای هنر در این مملکت که تیغ جلاد تنها به کسانی رحم می کند که ندیده باشدشان؛

خلاصه ی فصل پنجم – انقلاب پساساختگرایی – از کتاب نظریه ادبی / یوهانس ویلم برتنز / فرزان سجودی / موسسه انتشاراتی آهنگ دیگر / 292 صفحه / 2900 تومان از زبان خود کتاب (ص 190) :

"بدون در نظر داشتن ساختگرایی نمی توان به پساساختگرایی اندیشید؛ اما پسا ساختگرایی در تردید بنیادیش در ایمان ساختگرایان به زبان و تحلیل ابژکتیو، بنیاد دستاوردهای ساختگرایان را به طور جدی سست می کند. پسا ساختگرایی در روش ساختار شکنی که در اصل منتسب به ژاک دریداست توجه خود را بر زبان معطوف می کند و استدلال می کند که زبان حتا اگر هیچ جایگزین دیگری برایش نداشته باشیم، در بنیاد رسانه ی ارتباطی بی ثبات و غیر قابل اعتمادی است. هر چند به دلیل آنکه برای بیان ادراک خود از واقعیت و صورت بندی دانشی که از آن واقعیت داریم، به زبان متکی هستیم، ادراک و دانش انسانی از بنیاد دچار نقص است. همچنین، پساساختگرایان استدلال می کنند که ما هیچ دانش اصیلی از "خود" خودمان نداریم و هویت ما نیز گرفتار عدم قطعیت زبان است. نقد ساختارشکنانه که بر این استدلالات و بحث های مشابهی استوار است نشان می دهد که چطور بی ثباتی زبان انسجام ظاهری متون ادبی را ضایع می کند.

داستان ها و رمان های پسامدرن که از دهه ی 1960 در عرصه ی ادبیات ظاهر شدند و در دهه های 1970 و 1980 تداوم یافتند نیز این انسجام را رها کردند. این داستان ها و رمان ها نیز از طریق فنون و راهبردهایی که به کار گرفتند، مساله ی زبان، هویت و غیره را برجسته کردند. نقد پسامدرن که در واکنش به این نوع نوشتار پدید آمده است ، مبانی آن را می پذیرد و آن را به نظریه ی پساساختگرا پیوند می زند."

No comments: