Thursday, July 24, 2008

زمان گذشت

الف:باشد تا نفرین دوزخیان ...

دیروز سالمرگ احمد شاملو بود.مثل سال های قبل میخواستیم امام زاده طاهر باشیم و یادش را زنده کنیم.نشد.شنیدم که نیروی انتظامی ممانعت کرده و اجازه نداده دوستدارانش دور هم جمع شوند.این دفعه آخری که سنگ قبرش را یک عده از همین متحجرین شکستند گمانم مسعود بهنود بود که گفته بود(نقل به مضمون) که برای مبارزه با شاملو کمی دیر شده.شاملو تاثیر خودش را گذاشت و رفت.این ممانعت های امسال هم همان قدر ابلهانه است.

شاملو در شعر هایش زنده است. آن قبر این تاریخ گولزنکی است تا این آقایان راحتش بگذارند!

ب:همیشه همان

امروز لای یادداشتهای قدیمی و بقیه آت و آشغالام،یه سررسید سال 1383 پیدا کردم که تو روز سوم مردادش نوشته بودم:

دیگه بسه.این بی نظمی نباید دیگه ادامه داشته باشه.چه معنی داره که آدم بی نظمی جهانی رو اضافه کنه که خودش روز به روز بی نظم تر میشه.(قانون دوم ترمودینامیک.آنتروپی جهان مثبته و این یعنی افزایش بینظمی.یک بی نظمی بدون چاره) اصلن یه ویژگی این جهان اینه که همیشه بی نظمی رو به راحتی میپذیره.کلی ک.پارگی لازمه که آدم نظم ایجاد کنه ولی خراب کردنش کار سه سوته!

از موضوع پرت نشو.از امروز باید منظم باشی.منظم بخوابی،منظم پا شی،منظم فکر کنی و منظم خیلی چیزاهای دیگه.

چهار سال بعد:

امروز ساعت یازده از خواب بیدار شدم.صبحانه و نهار یکی شد و به تعویق افتاد تا ساعت یک باید چنتا کار بانکی و اداری رو انجام میدادم و اگه دیر میرسیدم می افتاد شنبه.کتاب ماکسیم گورکی رو باید امروز تموم میکردم.همش سیصد صفحه نیست حدود یه هفته اس هنوز تمومش نکردم.از بس نامرتب خوندمش هیچ حالی نداده.نمیدونم من بی نظمم یا زمان اونقدر کوتاهه که من به هیچی نمیرسم.اصلن این زمان هم شورش رو درآورده!یه خورده یواش تر چه خبرته!همش میخواد آدمو بینظم جلوه بده!

No comments: